از مقاله ( انتشار رمان ذوب شده)   2009-10-29 20:38:17

هر چيزی تا حدی قابل تحمل بود، و می‌شد درک کرد که در ايران اگر بخواهی سرپا بمانی و کاری بکنی، مدام بايد پوست بيندازی، ترک بخوری، بيفتی، بلند شوی، قد راست کنی، و بدوی؛ از اين‌سو به آن‌سو. اما فقط با توپ خودت بازی کنی، نه با توپ بازجوها و آن ديگران. مدام دفترچه‌ی قانون مطبوعات توی کيف‌ات باشد، هر به ايامی آن را ورق بزنی، و بدانی که جرمی مرتکب نشده‌ای، رکب نخوری!
اين خوش‌خيالی‌های يک جوان عاشق ادبيات و نشر و داستان و کتاب بود که فرصتش ندادند تا در اين راه کرگدن شود، می‌نوشت و می‌خواند و منتشر می‌کرد و درس می‌داد و می‌دويد. اما آنها مدام بازی عوض می‌کردند، و هر طرف تله می‌گذاشتند. اما باز اين روند ادامه داشت.
يک جا تو ياد می‌گيری در آن ميدان "بگرد تا بگرديم" بنويسی برای انتشار، يا بنويسی برای زمانه‌ای ديگر، چه فرقی دارد؟ مهم اين است که کم نياوری، تا جايی که آنها راهی نداشته باشند جز اينکه قانون خودشان را دور بزنند يا مثلاً به قول بازجوی عزيزم کاميونی‌ات کنند؛ شبی نصفه شبی با کاميون له‌ات کنند، و صبح روزنامه‌ها خبر تصادف را با عکس و تفضيلات بکوبند توی صورت رفقات.
عباس معروفی


ماه مهربون  2009-11-01 08:29:45
خوب اينا همه شون كارهايي هستند كه اگر ديگران انجام بدن به خصوص رژيم خائن شاهنشاني پهلوي بده ولي اگه دولت جمهوري اسلامي انجام بده با توجه به اينكه اصول و فروع زيادي رو بلد هستند كاملاً هم بد نيست.

www.khaterati.blogfa.com


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات